سلام

به فرموده، باز از اون کارهای اولین باری کردم.

پوستم کنده شد، ولی به موقع رسیدم باغ کتاب.

و.

آشغالهای دوست داشتنی. آره، درست فهمیدی. میفهمیدم قصه ش رو.

قصه ی 5 نسل آدمهای این جامعه.

که چطور مبارزه کردند.

و با چی.

و نتیجه ی مبارزه چی شد.

و تاریخش چطور قصه شون رو روایت کرد.

تا امروز. (نع، تا اون روز ;)



حالا باتوم و مرتضی و مادربزرگ بماند.

قصه ی عشق و مبارزه بماند.

صداهای ترسناک. حملات پانیک. بماند.


اما، آشغالهای دوست داشتنی من.

.



پی نوشت:

کاش لب خونی بلد بودم  ;)



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرازی معلم بازنشسته نازی آباد Phoenix انبار مواد غذايي ganja-musicir سجاده فرش مسجدی مرکزمشاوره روانشناسی پویش پشتیبانی مشتری Brennan اِف تکست آهنگ بررسی سخت افزارها به صورت کاملا تخصصی